جدول جو
جدول جو

معنی خجالت دادن - جستجوی لغت در جدول جو

خجالت دادن
(بَاَ تَ)
موجب خجالت فراهم آوردن. کسی را شرمسار کردن. موجب شرمساری کسی شدن. شرمسار کردن. شرمگین کردن. چون: معلم در حضور شاگردان شاگرد تنبل را خجالت داد. و یا: پاسبان با نشان دادن مال دزدی شده دزد را خجالت داد
لغت نامه دهخدا
خجالت دادن
چکساندن شرماندن
تصویری از خجالت دادن
تصویر خجالت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
خجالت دادن
شرمسار کردن، شرمنده کردن، از رو بردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجال دادن
تصویر مجال دادن
فرصت دادن، وقت دادن
فرهنگ فارسی عمید
(عَ شُ دَ)
رها کردن. آزاد نمودن. خلاص نمودن. (ناظم الاطباء). انجاء. رهانیدن:
خاک درگاهت دهد از علت خذلان نجات
کاتفاق است این که از یاقوت کم گردد وبا.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(بَ اَ فَ دَ)
سرافکنده کردن. شرمسار کردن. شرمگین کردن. خفت دادن. موجب شرم زدگی فراهم کردن. باعث سرافکندگی ایجاد کردن. شرمگن ساختن
لغت نامه دهخدا
(بَ اُ دَ)
خجالت کشیدن. تحمل خجالت کردن. کسب خجالت کردن:
باندازۀ بود باید نمود
خجالت نبرد آنکه ننمود و بود.
سعدی (بوستان).
گربقیامت رویم بی خرو بار عمل
به که خجالت بریم چون بگشایند بار.
سعدی.
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که ازین حاصل اوقات بریم.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(یِ شُ دَ)
فرصت دادن:
به مجرمان در بیگانگی مزن زنهار
مجال رخنه به ناموس اتحادمده.
طالب آملی (از آنندراج).
، جولانگاه دادن. میدان دادن:
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمی دهی مجالی.
سعدی.
عزت فردانیت و قهر وحدانیت او غیر را در وجود مجال نداده. (مصباح الهدایه چ همایی ص 22)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وکالت دادن
تصویر وکالت دادن
نمایندگی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجال دادن
تصویر مجال دادن
زمان دادن پروا دادن فرصت دادن وقت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
بوختن رستار کردن بژنیدن رهاندن نجات بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
فرصت دادن، مهلت دادن، وقت دادن
متضاد: مجال یافتن، امکان دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
للحفظ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
Rescue, Salvage
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
sauver
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
구출하다 , 구하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
بچانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
ช่วยชีวิต , ช่วยชีวิต
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
לחלץ , להציל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
救出する , 救う
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
救援
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
kuokoa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
ratować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
спасать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
menyelamatkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
উদ্ধার করা , উদ্ধার করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
बचाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
salvare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
resgatar, salvar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
rescatar, salvar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
retten, bergen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
redden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
рятувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
kurtarmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی